ابعاد جنبش وال استریت

هر نظامی به نام هرکسی غیر خدا حکومت کند، دچار فروپاشی می شود.

جایگزین این نظام بر مبنای الهی خواهد بود. جایگزین این نظام با مبانی اسلامی اگر بخواهد شکل بگیرد فقط و فقط در نظام جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.

 

دکتر مسعود درخشان که عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی است و دانش‌آموخته انگلیس است و تخصص اصلی‌‌اش در اقتصاد انرژی است، از سال‌ها قبل نقد نظام اقتصادی بین‌الملل را به‌طور مبسوط در دستور کار داشته و معتقد است که الگوی اداره کشور نیز نباید کپی برداری شده از نظام سرمایه‌داری باشد. وی در نشست اندیشه‌های راهبردی با موضوع الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در حضور رهبر معظم انقلاب نیز بحثی ارائه داد.

 

به گزارش رجانیوز، او ضمن ارائه بحث‌های مهم در این زمینه، یک مناظره جنجالی نیز با دکتر موسی غنی‌نژاد از طرفداران پر و پا قرص اقتصاد لیبرال داشت که غنی‌نژاد در میانه بحث، محل مناظره را ترک کرد.

 

دکتر درخشان در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه بحث جالبی در مورد اعتراض‌های اخیر به نظام سرمایه‌داری موسوم به جنبش وال‌استریت مطرح کرد. وی توضیح داد که ریشه مشکلات اخیر دولت امریکا کجاست، آیا راه‌حلی برای آن وجود دارد، ناپختگی شعارهای معترضان و آینده نظام سرمایه‌داری سخنرانی کرد که متن و صوت آن در ادامه آمده است:

 

موضوع بحث، وضعیت فعلی بحران در امریکاست و باید پرسید این بحران به چه میزان برای نظام سرمایه داری زنگ خطر است. در زمینه ویژگی این بحران می توان گفت این بحران در واقع بحران بدهی هاست؛ بدهی دولت امریکا همان حجم استقراض دولت فدرال است که از طریق انتشار اوراق قرضه دولتی توسط وزارت خزانه داری امریکا به‌وجود می آید.

 

هدف از انتشار این اوراق قرضه، تامین کسری بودجه سالیانه امریکا بوده و حجم این بدهی ها به صورت انباشته به شدت در حال افزایش است. از سال 2003 میلادی، حجم این بدهی ها سالیانه 500 میلیارد دلار افزایش می یافت که نشان می دهد هر سال دولت امریکا با کسری بودجه مواجه بوده است. این موضوع تا سال 2008 میلادی یعنی سالی که بحران مالی امریکا اتفاق افتاد، ادامه داشته که در این سال، بدهی این کشور به یک تریلیون دلار رسید. در سال بعد از آن یعنی سال 2009 بدهی این کشور به 1.2 تریلیون دلار رسید و در سال 2010 به 1.7 تریلیون دلار افزایش یافت. میزان حجم انباشته شده این بدهی ها تا ابتدای شهریور ماه امسال به مبلغ 14.3 تریلیون دلار افزایش یافت که در صورتی که تولید ناخالص امریکا را حدود 15 تریلیون دلار در نظر بگیریم، این میزان بدهی حدود 97 درصد تولید ناخالص داخلی امریکا را تشکیل می دهد.

 

در همین رابطه باید گفت امریکا در عین حال هم بزرگ‌ترین تولید کننده دنیا و هم بزرگ‌ترین بدهکار جهان است. سوال این است که چه راهکارهایی برای حل این مسئله وجود دارد؟ در پاسخ باید گفت تقریبا هیچ راهکاری برای حل بحران بدهی در امریکا وجود ندارد. نه تنها راه حلی وجود ندارد بلکه باید گفت هیچ راه حلی هم برای کم کردن این میزان بدهی در امریکا وجود ندارد. با توجه به این موضوعات است که شرکت S&P     در مرداد ماه امسال تصمیم گرفت رتبه اعتباری امریکا را کاهش دهد. دلیل این کاهش رتبه اعتباری هم این بود که نه در سیاست های مالی امریکا تصمیمی برای کاهش این بدهی وجود دارد و نه در بین سیاست    مداران دو حزب امریکا توافقی عمومی برای حل این بحران شکل گرفته است.

 

نکته جالب اینجاست که این شرکت پیش بینی کرده بدهی امریکا در سال 2020 به بالای 20 تریلیون دلار خواهد رسید و این در صورتی است که دولت امریکا تصمیم بگیرد بدهی امریکا را کاهش بدهد.

 

نکته دیگری که باید به آن پرداخته شود، موضع گیری رییس جمهور امریکا در این زمینه است. موضع گیری اوباما در برابر این موضوع بسیار جالب بوده و اصلا همخوانی با صحبت های قبلی دولتمردان امریکا ندارد و هیچ سنخیتی هم با نظریات کشوری که ادعا می کند کار کارشناسی بر روی مسایل مختلف انجام می دهد، ندارد. رییس جمهور امریکا گفته است: مهم نیست که برخی موسسات چه بگویند ما همواره کشوری با بالاترین رتبه اعتباری بوده و خواهیم بود. با این نوع برخورد با مسایل به نظر نمی رسد نظام سیاسی امریکا بتواند بحران را حل کند.

 

بی برنامگی دولتمردان امریکا برای حل بحران

 

در حال حاضر باید پرسید راهکارهای توصیه شده برای این بحران از سوی دولتمردان امریکا چه بوده است. در مجموع می توان گفت این راهکارها در تناقض با یکدیگر هستند. 1- کاهش هزینه های دولتی به شرط عدم کاهش مصرف خانوار؛ 2- افزایش مالیات به شرط عدم کاهش سرمایه گذاری بنگاه ها؛ 3- برنامه های مقابله با بیکاری. دولت امریکا در حال حاضر با بی برنامگی کامل مواجه است. آخرین برنامه حزب حاکم امریکا در کنگره با رای منفی نمایندگان مواجه شد.

 

بحران کنونی آینده جهان را تهدید می کند و باید گفت آینده روشنی هم برای آن نمی توان متصور بود. حال باید دید این بحران از کجا نشات گرفته است. یکی از دلایل شکل گیری این بحران، ساختار نظام اقتصادی امریکا بوده و دلیل دیگر آن بحران مالی سال 2008 می باشد.

 

نکته جالب توجه آن است که در بحران سال 2008 که ارتباط زیادی با این بحران دارد، باید گفت اقتصاددانان در سال 2005 میلادی هشدارهای جدی به مقامات سیاسی امریکا دادند که بحرا ن بزرگی در کمین است. این اقتصاددانان در هشدارهای خود گفتند حباب مسکن شکل گرفته در امریکا در حال ترکیدن است و ابزارهای مالی که در بورس امریکا وجود دارد جهان را به سمت یک بحران خواهد برد.

 

اما جرج بوش رییس جمهور وقت امریکا، در پاسخ به هشدار اقتصاددانان در سال 2006 می گوید: اگر قیمت مسکن به شدت افزایش یابد آن گاه مردم برای خرید مسکن اقدام نخواهند کرد و همین امر موجب می شود مردم عادات مصرفی خود را تغییر دهند، بگذارید بازار به درستی کار خود را انجام دهند. بازار مسکن سیکل های رکود و تورم خود را دارد. همان حرف های ساده و اولیه علم اقتصاد را زده است.

 

تکرار حرف های رییس جمهور امریکا توسط برخی اقتصاددانان وطنی

 

حرفی که رییس جمهور امریکا در آن زمان گفته است همان حرفی است که برخی اقتصاددانان وطنی هم آن را به زبان می اورند و می گویند بگذار بشود، یکی از اصلی ترین قواعد نظام سرمایه داری است. همین حرف که بگذارید اقتصاد کار خودش را انجام دهد، کاری کرد که در سال 2008 بحران مالی جهان را فرا گرفت. همین بازارها در سال 2011 بحرانی را ایجاد کردند که ما هیچ امیدی برای حل آن نداریم.

 

جنبش وال استریت، اعتراضی در حال گسترش

 

بحران فعلی یک بحران اجتماعی عظیم در امریکا بوده و به شدت تحت تاثیر بحران مالی سال 2008 میلادی است. این بحران از 17 سپتامیر(اواخر شهریور) در نیویورک شروع شده که حدود یک ماه از آن می گذرد و هم اکنون 90 شهر را در امریکا و تعداد زیادی از شهرهای دنیا را درگیر کرده است و بنابراین این اعتراضات در حال گسترش است اما باید گفت تا کجا می تواند جلو برود.

 

مشکل اصلی اعتراضات در نیویورک این است که نه رهبری دارد و نه شخص و نظام خاصی را هدف قرار داده است و شعارهایی هم که می دهند هم تقریبا مبهم است. مثلا شعارهایی که داده می شود از این قبیل است: پول از سیستم اقتصادی باید خارج شود. می دانیم این شعار ناپخته و نابجا است. بنگاه ها و شرکت های چند ملیتی باید جمع شوند و مردم به جای این شرکت ها قرار بگیرند. گرفتن مالیات یک درصدی از کلیه معاملاتی که در بورس و فرابورس انجام می گیرد که این کار هم به دلیل پیچیدگی این معاملات غیر ممکن است. شعارهای این معترضان کاملا نسنجیده بوده و هیچ یک، مبنای اقتصادی ندارد. می توان از این شواهد استفاده کرد و گفت یک سری از مردم عادی دست به اعتراض زده اند که به این افراد برچسب سوسیالیت بودن زده می شود که بعد از چند روز با گسترش اعتراضات دیدند این حرف ها راه به جایی نمی برد. این افراد از قشر متوسط جامعه بوده که درد و رنج را می فهمند و برای همین دست به اعتراض زده اند.

 

قطعا این بحران برای نظام سرمایه داری آثار جدی به همراه خواهد داشت که این موضوع به ذات این بحران برمی گردد و باید گفت در تمام بحران های گذشته اختلاف طبقاتی کاهش می یافته است ولی در بحران مالی سال 2008 این اتفاق نیفتاده و اختلاف طبقاتی کاهش نیافته است.

 

بحران در ذات نظام سرمایه داری شکل می گیرد

 

نگرانی اجتماعی که در این بحران وجود دارد این است که همه کوشش ها برای نجات سرمایه و بانک ها است، زیرا این ذات نظام سرمایه داری است که در این نظام اصل بر حفظ و تراکم و تکاثر سرمایه است. مبنای سرمایه داری بر اساس سرمایه بوده و متفکران این نظام اعتقاد دارند اگر می خواهیم از این بحران خارج شویم باید سرمایه و بانک ها و شرکت های بزرگ مالی را نجات داد. در این نظام معیارها و سنجش رشد و ارزش همه بر مبنای سرمایه است.

 

وقتی به این بحران می رسیم علمای این نظام می گویند که برای حل این بحران باید سرمایه نجات پیدا کند. 800 میلیارد پوند در انگلستان به بانک ها کمک شده است. میزان کمک به این موسسات در کشورهای غربی مشخص نیست ولی باید گفت تریلیون ها دلارها به این شرکت ها کمک شده است.

 

از سال 2008 تاکنون حقوق مدیران مالی شرکت ها تا حدود 25 میلیون دلار افزایش یافته است، چون از این طریق می خواهند مدیران مالی عالی را جذب کنند و مهم نیست که این در این بین چند کارگر اخراج شوند. در این سیستم صحبت کردن از عدالت اجتماعی بی معنا می باشد.

 

اعتماد به دولت ها و رسانه ها در این کشور ها از بین رفته است

 

به نظر می رسد در جوامع این کشورها دو نکته اصلی از بین رفته است. از بین رفتن صلابت دولت مرکزی یکی از اصلی ترین ضربه هایی است که این بحران به نظام سرمایه داری زده است. برای شاهد مثال این موضوع می توان گفت پنج روز لندن از دست نیروهای امنیتی خارج شده بود که نشان می دهد دولت در کنترل بحران ناتوان است آن هم به خاطر یک حرکت دانشجویی.

 

در امریکا هم می توان گفت اوباما توان اجرایی برای حل این بحران را ندارد. یکی دیگر هم اعتماد به رسانه ها در این کشور ها از بین رفته است. زیرا می بینند رسانه ها کوچک‌ترین مسایل در مناطق دیگر دنیا را منتشر می کنند، اما بزرگترین اتفاقات در این کشور را پوشش نمی دهند. این موضوعات درحال تغییر دادن ارزش های سرمایه داری است.

 

نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که واژه سرمایه داری به ادبیات این کشورها دوباره بازگشته است. در گذشته می گفتند سرمایه داری را کمونیست ها به کار می برند و هر کس این لفظ را به کار می برد به او می گفتند سوسیالیست. اما هم اکنون و در این بحران این واژه دوباره در ادبیات معترضان وجود دارد و خواستار حذف سرمایه داری در کشورهای خود هستند.

 

نفوذ سرمایه داری به جمهوری اسلامی

 

در این بحران عظیم هیچ کس مسئولیت رسیدگی به امور را ندارد و اعلام نشده است که چه کسی مسئول است و مردم نظام مالی را مسئول می دانند که درست است. وال استریت هم مظهر نظام مالی در امریکا است. مردم ترتیبات این نظام، شیوه تفکر این نظام که در همین دانشکده هم رایج است، تفکری که رشد انسان را در گرو رشد سرمایه می داند، نهادها، نحوه ارزش افرینی را مسئول می دانند که خواستار تغییر آن هستند.

 

سرمایه داری تا جایی پیش می رود که در همین اتوبان مدرس در تهران تابلویی می بینیم که روی ان نوشته شده است شخصیت شما نوع ساعتی است که به دست دارید؛ این مسئله نشان می دهد سرمایه داری در جمهوری اسلامی ایران هم رسوخ کرده است. یعنی همه چیز را در خدمت سرمایه می دانند. این تفکر سرمایه داری است که مقصر بوده و مانند هوای مسمومی است که نمی دانیم وجود دارد و آن را استشمام می کنیم و دچار بیماری می شویم.

 

بنده برای آن که به اندیشه های کمونیستی متهم نشوم در کتابی که درباره بحران مالی سال 2008 نوشتم، چند نقل قول را از بزرگان سرمایه داری آوردم که نشان دهم، خودشان هم از کلمه سرمایه داری استفاده می کنند.

 

نکته دیگری هم که باید به آن توجه کرد اذعان مردم امریکاست که می گویند جنبش آنها تحت تاثیر میدان التحریر مصر است و باید گفت نظام استعماری که سالیان سال، مصر را تحت سلطه خود قرار داده بود، حال مردم همان کشور استعمار زده، الهام بخش جنبش وال استریت شده اند.

 

باید پرسید چند کتاب درباره بحران مالی در کشور ما در این سه سال نوشته شده است. در همین مجله پژوهش های اقتصادی دانشگاه علامه اعلام کرده ایم که تمام مقالات انتقادی درباره نظام سرمایه داری را چاپ می کنیم اما یک مقاله هم برای ما ارسال نشده است. یعنی اساتید ما و همکاران بنده در این زمینه کم کاری کرده اند.

 

یکی از دانشجویان از دکتر درخشان پرسید: موضوع بدهی هایی که در این کشور ها وجود دارد چطور می تواند بحران سازی کند؟

 

وی در پاسخ به این سوال گفت: یک تاجر بزرگ می تواند بدهی داشته باشد ولی با گردش مالی زیاد می تواند کارا عمل کند. در بازارهای اعتباری خود گردش مالی باعث رشد می شود، اما باید گفت سالیان سال است که اقتصاد امریکا معروف به مصرف کننده بوده است تا تولید کننده. مسئله دوم آن که این سیستم تا جایی که اعتماد جهانی به آن وجود داشته باشد می تواند کار کند. اما اگر بحران داخلی در این کشور به وجود بیاید همان طور که در سال 2008 اتفاق افتاد و هم اکنون هم که اعتماد عمومی به این کشور وجود نداشته، پس این بدهی ها برای امریکا بحران ساز شده است. اروپا هم با این موضوع مواجه شده است. نسخه ای که برای اروپا چیده اند هم همان ریاضت اقتصادی است که نه تنها به نتیجه نرسیده بلکه بحران در این قاره در حال افزایش هم می باشد. یعنی بعد از یونان، بحران به ایرلند، پرتغال و ایتالیا هم خواهد رسید.

 

در تمام این سال ها اروپا به دنباله رو امریکا تبدیل شده است، در همین زمینه باید گفت اگر امریکا سرما بخورد اروپا تب خواهد کرد، حال که امریکا که بزرگترین تکیه گاه سرمایه داری است با بیماری سختی مواجه شده است باید دید در اروپا چه اتفاقی خواهد افتاد. این بحران یک حرکت و ناآرامی اجتماعی است که آثار وضربات فراوانی برای نظام سرمایه داری دارد.

 

مردم به دنبال جایگزین سرمایه داری هستند

 

یکی دیگر از دانشجویان در سوالی پرسید: فروپاشی سرمایه داری به چه معنایی می تواند باشد؟

 

دکتر درخشان در پاسخ به این سوال گفت: فروپاشی نظام سرمایه داری مانند فروپاشی کمونیسم نیست. باید گفت نظام سیاسی شوروی سابق فروریخت، اما تفکر و اندیشه مارکسیستی هنوز هست زیرا این یک نوع تفکر است که نمی توان آن را از بین برد. اگر سرمایه داری را به عنوان یک تفکر در نظر بگیریم هیچ گاه از بین نمی رود اما ممکن است ترتیبات نهادی و نظامات اداری آن از بین برود. در همین دو سال گذشته فروش کتاب های مارکسیستی به شدت افزایش یافته است. مردم به دنبال الگوی جایگزین هستند.

 

نظام سرمایه داری یک نوع شیوه زندگی است اگر به مبانی آن توجه نکنیم، ظاهر آن خدشه ناپذیر خواهد بود. انسان به دنبال سود است که در نظام سرمایه داری به عنوان یکی از اصول اساسی پذیرفته شده است که این موضوع در همه ادیان است اما شیوه آن مهم است که در سرمایه داری گفته می شود از هر طریقی که ممکن شد. این دقت های نظری هستند که مشخص می کند مبنای نظام سرمایه داری چیست.

 

در نظام سرمایه داری اصل تکاثر سرمایه است نه مردم

 

مدیران و دولتمردان در نظام سرمایه داری شیوه زندگی مردم را به نحوی شکل می دهند که اساس تکاثر سرمایه باشد. انسان در چارچوب این سیستم تعریف می شود. اگر نقشی در این تکاثر سرمایه داشته باشید جایگاه و حقوق شما رشد خواهد کرد تا جایی که رییس جمهور امریکا می شوید. شرکت های بزرگ امریکایی اصلی ترین تامین کننده های مالی انتخابات ریاست جمهوری در امریکا هستند و این شرکت ها کسانی را انتخاب می کنند که بتواند این فرآیند را تسهیل کنند و پشتیبان این نظام باشد.

 

هر نظامی به نام غیر خدا حکومت کند، دچار فروپاشی می شود

 

باید گفت چیزی به عنوان فرو پاشی اندیشه های سرمایه داری نداریم و بنده با تاکید می گویم هر نظامی به نام هرکسی الا خدا حکومت کند دچار فروپاشی خواهد شد. اندیشه های شیطانی هم همیشه وجود داشته است و خواهد داشت. فروپاشی سرمایه داری اتفاق نمی افتد زیرا این نظام به شدت با حس شیطانی انسان همخوانی دارد و انسان ها دنباله آن خواهند بود.

 

برخی می گویند همه رشد کردند چرا ما رشد نمی کنیم. 30 سال است از اقتصاد اسلامی حرف زده اید و کار ما به اینجا کشیده است که اختلاس 3000 میلیاردی را شاهد هستیم، در جواب باید گفت 30 سال است گفته ایم این نظام بانکی اشکال دارد و غیر اسلامی است و چون به نام اسلام است کار را خراب کرده است. همان سرمایه داری را دارید به اسم اسلام به خورد مردم می دهید.

 

جایگزین سرمایه داری از ایران شکل می گیرد

 

فروپاشی نظام سرمایه داری که می گویند اتفاق نخواهد افتاد. اما باید پرسید جایگزین این نظام چیست؟ جایگزین این نظام بر مبنای الهی خواهد بود. جایگزین این نظام با مبانی اسلامی اگر بخواهد شکل بگیرد فقط و فقط در نظام جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. فقط باید گفت این نظام در ایران و در دانشکده های اقتصاد این کشور است. شما می گویید پس حوزه چی؟ من می گویم اول باید در دانشکده های اقتصاد شکل بگیرد. ما در ابتدا حوزه ها را به اندیشه های فریدمن و ادام اسمیت مجهز کردیم بعد گفتیم حالا بسازید که این موضوع شدنی نیست. درد را ما ایجاد کردیم و باید حال خود هم دوا کنیم.

 

ساختن نظام جایگزین توسط شما دانشجویان انجام خواهد شد و شما نباید بگویید دیگری انجام خواهد داد اگر بسم الله الرحمن الرحیم را درست بگویید من به شما می گویم می توانید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد